علی اشرف فتحی: عاشورا و کربلا که بخشی از فرهنگ و آیین ملی ما هم شده است، یکی از پتانسیل هایی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. اما آیا توانسته ایم آن را چنان که بوده و رخ داده، بشناسیم؟ یقیناً پاسخ به این پرسش اساسی منفی است و کمتر کسی در پاسخ منفی به این پرسش تردید دارد. ما نه این رویداد بزرگ بشری را شناخته ایم و نه پیام های آن را در درون خود نهادینه کرده ایم. به جرأت می توان گفت که اقلیت معدودی از عوام و خواص ما درباره این حادثه از اطلاعات لازم بهره دارند و از میان این اقلیت کم شمار نیز شمار بسیار کمتری به تحلیل این قیام پرداخته و می پردازند. البته به دلیل سرانه بسیار مفتضح مطالعه در ایران، درباره بسیاری از مسایل تاریخی و سیاسی نیز چنین وضعی را شاهدیم. اما درباره مسأله ای مثل عاشورا که تأثیرات بنیادینی در لایه های درونی فرهنگ و خلقیات مردم ما داشته و دارد، چنین معضلی با حساسیت بیشتری روبه روست.
در قرن اخیر روشنفکران و عالمان متعددی از ضرورت پالایش کژی ها و کژفهمی ها از فرهنگ عاشورایی مردم سخن گفته اند و تلاش های متعددی انجام داده اند. در صدر این افراد می توان به مرحوم نوری (نویسنده کتاب لؤلؤ و مرجان)، مرحوم صالحی نجف آبادی (نویسنده کتاب شهید جاوید)، مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی (نویسنده کتاب قیام حسین)، مرحوم استاد مطهری (نویسنده کتاب حماسه حسینی) و مرحوم دکتر علی شریعتی (نویسنده کتاب حین وارث آدم) اشاره کرد که پیشگام چنین تلاش طاقت فرسایی بوده اند.